مهندس جواد اماني



اديسون به خانه بازگشت يادداشتي به مادرش داد .



گفت: اين را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند .
مادر در حالي که اشک در چشمان داشت براي کودکش خواند :
فرزند شما يک نابغه است و اين مدرسه براي او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگيريد .

سال‌ها گذشت مادرش از دنيا رفته بود روزي اديسون که اکنون بزرگ‌ترين مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور ميکرد برگه اي در ميان شکاف ديوار او را کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند .
نوشته بود: کودک شما کودن است از فردا او را به مدرسه راه نمي‌دهيم .
اديسون ساعت‌ها گريست .

و در خاطراتش نوشت :
توماس آلوا اديسون
کودک کودني بود که توسط يک مادر قهرمان به نابغه قرن تبديل شد .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها مطالب اینترنتی نیروهای مدت موقت (نفت) هلدینگ خلیج فارس اولاد حاجی عزیز-ouladehajiaziz پاورپوینت رشد و تکامل حرکتی kavirplusino دانستنی های علمی آموزشی خبری تفریحی Alone love کتابفروشی صادق اتلیه تخصصی کودک روناک